(داستان های فارسی،قرن 14)
0/5
(0 نظر)
وزن | 154 گرم |
---|---|
نویسنده |
علی کشفی |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
160 |
نوع جلد |
شمیز |
قطع |
رقعی |
بازنویسی |
1,650,000 ریال
(داستان های فارسی،قرن 14)
وقتی به بالای آن تپه رسیدم، صدای نفسهایم مانع از رسیدن صدای باد و حرکت سریع ابرهای تیره به گوشم شد. سر خود را طوری به اطراف میچرخاندم که انگار روی عرشۀ بزرگ گیتی ایستادهام و به موجهای خروشان مینگرم. اما مکان آشنایی به چشمانم نمیآمد. همهچیز بوی مرموزی میداد. دیگر مسیر بازگشت را به خاطر نمیآوردم. مسیر جدیدی نیز در سر نداشتم. به تنهایی عمیقی فرو رفته بودم. آنقدر تنها که احساس میکردم روی این سیاره، تنها انسان بازمانده از نسل انسانها من هستم. سیارهای که تا ساعاتی قبل رقصان و رنگارنگ میپنداشتمش، در آن مکان و در آن زمان، همهچیز برایم ساکن و تیره شد. آن تنهایی مرموز و احساس گمگشتگی شبیه به خاطراتم بود:
فرار میکردم. ولی احساس گمشدگی نداشتم. چون خواستم همین بود. آخر انسانها فرار میکنند تا خود را بیابند، نه اینکه گم شوند. بر سرعت سفینهام افزودم. مدام دورتر و دورتر میشدم. هرچه بیشتر در دل فضا شیرجه میرفتم دنیا برایم تاریکتر میشد. شیرجهای که در آن مدام ستارهها به دستوپاهایم اصابت میکردند؛ تنها و غوطهور در میان خوشههای ستارهایِ کهکشانِ راه شیری، در میان تاریکی، در میانِ تنهایی و در میان آنهمه سکوت. بهراستی در خود فرو میرفتم. تنها بودم، خیلی تنها. حتی تنهاتر از سیارۀ پلوتون در آخرین آفاقِ سیارهایِ منظومۀ شمسی که نامش را چه غریبانه از منظومۀ خورشیدیمان حذف کردند. نمیدانم چه کسی اولینبار این قانون نانوشته را کشف کرده که سکوت معشوقۀ تنهایی است. چه عشق عمیقی. در سفینهام شاهد عشقبازی آندو بودم.
وزن | 154 گرم |
---|---|
نویسنده |
علی کشفی |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
160 |
نوع جلد |
شمیز |
قطع |
رقعی |
بازنویسی |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.