اتمام موجودی
من آن کسی که میگویم نیستم.
مارلا آن کسی که فکر میکند نیست.
آلیسون از خانه فرار کرده و جایی برای زندگی ندارد، تا آنکه در انبار خانهای پنهان میشود که فکر میکند خانهای متروکه است اما خانه خالی نیست. مارلا آنجا زندگی میکند؛ زنی سالخورده و تنها که فراموشی دارد و فکر میکند آلیسون دوست زمان جوانیاش، تافی است.
0/5
(0 نظر)
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.