(داستان های انگلیسی،قرن 21م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 287 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
جولی کاپلین |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
296 |
بازنویسی |
14031012 |
2,690,000 ریال قیمت اصلی: 2,690,000 ریال بود.2,421,000 ریالقیمت فعلی: 2,421,000 ریال.
(داستان های انگلیسی،قرن 21م)
گاب به زبان ژاپنی سفارش داد و ظرف چند ثانیه دو فنجان چای سبز داغ رسید. فیونا با تردید جرعهای نوشید و آهی کشید: «آخیش، چقدر بهش احتیاج داشتم.»
طعم سبک و طراوت بخش آن، و جریان گرمایی که از گلویش پایین میرفت، حالش را جا آورد. دلچسب و درعینحال آرام بخش بود، خصوصا وقتی که هر دو دستش را مانند گاب، اطراف فنجان سفالی گرفت.
سرآشپز مقابل آنها ایستاد و بشقابی از جنس بامبو به آنها نشان داد که حاوی میگوی خام، گوش ماهی، فیلههای کوچک ماهی، ماهی مرکب، و مقداری ذرت کوچک شیرین، برشهایی از سبزیجات ریشهای عجیب و غریب، بادنجان، و چیزی که حدس زد قارچ باشد، بود. فیونا سری تکان داد و به سرآشپز لبخند زد، نمیدانست که باید بشقاب را از دست او بگیرد یا نه. از فکر خوردن غذای دریایی خام، دلپیچه خفیفی گرفت، اما پیش از اینکه کاری کند، گاب به ژاپنی چیزی گفت و مرد بشقاب را برد.
گاب به شوخی به او گفت: «قیافهش رو ببین!» و همان لحظه پیشخدمت یک سری ظروف کوچک سفالی که هر یک حاوی چاشنی و سسهای مختلفی بود، آورد.
«فکر کردم داشت اون بشقاب رو به ما میداد.»
«نه، فقط داشت کیفیت مواد غذایی رو به ما نشون میداد. دقت کردی اصلا بوی ماهی نمیداد؟»
«آره.»
حالا که گاب به آن اشاره کرده بود، متوجه شد که واقعا هیچ بوی بدی نمیداد.
«این نشونه تازگیشه. حالا قراره اونا رو واسمون بپزه. نگاه کن. خمیر توی اون ظرف رو ببین. خیلی رقیق و شفافه.» فیونا سرآشپز را تماشا میکرد که گوشماهیها را داخل خمیر فرو میکرد و سپس آن را در روغن داغی که از آن بخار بلند میشد، میانداخت. سرآشپز سپس با حرکات سریعش، گوشماهیها را از روغن درآورد و آنها را با مهارت داخل سبد انداخت. بعد گوشماهیهای ترد طلایی را داخل بشقاب چید و مقابل آنها گذاشت. نمونهی بارز یک غذای فوری.
فیونا نفس عمیقی کشید؛ او میتوانست درخشش روغن را که هنوز روی سطح آن میجوشید، ببیند. گوشماهیها بوی دلپذیری داشتند و دهانش آب افتاده بود.
«حالا میتونی با هر کدوم از این سسها که میخوای بخوریش.» به نمک دریایی آمیخته با سبزیجات که در آن کریستالهای سفید نمک با نوعی سبزیجات خشک و دیگر ادویهها مخلوط شده بود، اشاره کرد. «این نمک چاشنی داره، معمولا با برگهای بامبوئه، و این ترب سفید رنده شدهست، که با سس سویا قاطی میکنی تا
یه سس خوشمزه از آب در بیاد. امتحان کن.» فیونا با چاپستیکش کلنجار میرفت و نزدیک بود گوش ماهی کوچک را به هوا پرتاب کند. «من کار با اینا رو خیلی خوب بلد نیستم.» گاب لبخند زد. «طول میکشه یاد بگیری. نه… اینطوری نیست. بیا.»
گاب چاپستیکها را از دست او گرفت، انگشت شستش به پوست لطیف کف دست فیونا برخورد کرد. با این لمس، فیونا یکباره گر گرفت. سعی کرد با گاب چشم در چشم نشود و نگاهش را ثابت روی انگشتان او دوخت.
گاب با لحنی آرام که قادر بود او را وادار به هر کاری کند، گفت: «راحت باش.»
فقط لمسی کوچک بود، همین. کمی قلقلک آور. فیونا صاف نشست و حواسش را به حرفهای گاب معطوف کرد.
«درسته.» گاب دستانش را روی دست فیونا گذاشت، یکی از چاپستیکها را میان انگشت شست و سبابه و انگشت وسطش قرار داد. «مثل خودکار نگهش دار، ولی دو سومش رو بده پایین. حالا دومی رو روی انگشت حلقهت نگه دار.»
گاب که تغییر حالت او را حس کرده بود، فورا دستش را کنار کشید. فیونا انگشتانش را تکان داد و چاپستیک از دستش افتاد. سرخ شد. مثل همیشه دست و پا چلفتی بازی درآورده بود.
«یه بار دیگه امتحان کن. یکم طول میکشه یاد بگیری. و خداروشکر اصل فرهنگ ژاپنی لذت بردن از غذاست و این یعنی خیلی به اینجور چیزا سر میز غذا اهمیت نمیدن.» لبخندی دلگرم کننده به فیونا زد اما این از احساس دست و پا چلفتی بودن او چیزی کم نکرد. «خداروشکر، وگرنه من اینجا از گرسنگی میمردم.» «نه تا وقتی که با منی.»
وزن | 287 گرم |
---|---|
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شمیز |
نویسنده |
جولی کاپلین |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
296 |
بازنویسی |
14031012 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.