-10%
(داستان های کلمبیایی،قرن 20م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 519 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | زرکوب |
نویسنده | گابریل گارسیامارکز |
سال چاپ | 1402 |
تعداد صفحه | 456 |
بازنویسی | 14020509 |
2,650,000 ریال قیمت اصلی 2,650,000 ریال بود.2,385,000 ریالقیمت فعلی 2,385,000 ریال است.
(داستان های کلمبیایی،قرن 20م)
زمانىکه ربهکا عادت خاکخوردنش را ازدست داد و در اتاق بچهها مىخوابید، شبى زن سرخپوست، ویسیتاسیون که همراهشان مىخوابید، بهطور اتفاقى از خواب بیدار شد. او از گوشه اتاق صداى عجیبى را شنید و گمان کرد حیوانى به درون اتاق آمده؛ بنابراین هراسان در جایش نشست و در آنوقت ربهکا را دید که روى صندلى راحتى خود نشسته و شستش را در دهانش گذاشته و چشمهایش مثل چشمهاى گربه در تاریکى برق مىزند. ویسیتاسیون که از ترس خشکش زده بود، ملول از تقدیر ناگزیرش در چشم او نشانیهاى همان بیمارىاى را دید که خود و برادرش از قبیلهاى که آنها هزاران سال شاهزادههاى آن بودند، گریخته بودند.
آن بیمارى طاعون بىخوابى بود. کاتائورهى سرخپوست هنوز سپیده سرنزده بود که از دهکده رفت؛ اما خواهرش همانجا ماند؛ زیرا به او الهام شده بود که اگر به هرجاى دنیا برود، آن بیمارى کشنده به هر طریق بهدنبالش خواهد رفت. هیچکس هراس بىپایان ویسیتاسیون را نفهمید. خوزه آرکادیو بوئندیا خندهکنان مىگفت: «چه بهتر اگر قرار باشد دیگر نخوابیم! در اینصورت مىتوانیم از زندگى خود استفاده بیشترى ببریم.» زن سرخپوست برایشان توضیح داد که در بیمارى بىخوابى ترسناکتر از همه، تنها بیمارى بىخوابى نیست؛ بلکه دچار شدن آن در وضعیتى هراسناکتر؛ یعنى فراموشى است.
او توضیح داد که وقتى بیمار به بىخوابى خوگرفت، رفتهرفته خاطرههاى دوران کودکىاش را فراموش مىکند و آنگاه نام و کاربرد اشیاء و بعد هم هویت آدمها و حتى خودش را هم از یاد مىبرد تا سرانجام در وضعیتى گنگ و پر از فراموشى غرق مىشود.
وزن | 519 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | زرکوب |
نویسنده | گابریل گارسیامارکز |
سال چاپ | 1402 |
تعداد صفحه | 456 |
بازنویسی | 14020509 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.