پرندگان موعود
قیمت اصلی: 2,600,000 ریال بود.2,340,000 ریالقیمت فعلی: 2,340,000 ریال.ستاره های زیر پاهای ما
قیمت اصلی: 2,500,000 ریال بود.2,250,000 ریالقیمت فعلی: 2,250,000 ریال.جزیره ی بی سرپرست ها
قیمت اصلی: 2,560,000 ریال بود.2,304,000 ریالقیمت فعلی: 2,304,000 ریال.جینی صدای زنگ را شنید. کتابش را پایین انداخت، از جای راحتش روی کاناپهی قهوهای قدیمی بلند شد و به طرف در هجوم برد. وقتی از کلبهی کوچکش با شتاب بیرون پرید در هوای غروب شروع به دویدن کرد.
در طول ساحل همه داشتند میدویدند. دینگ دینگ زنگ طلایی که در هوای گرگومیش غروب میدرخشید آنها را بهسوی خود فرا خوانده بود و همه داشتند به سرعت برق بهطرف خلیج میدویدند. هشت تا بچه، از سمت آتشی که دورش حلقه زده بودند یا آشپزخانهی روباز داشتند با حداکثر سرعت میدویدند، یا از کلبههایشان بیرون آمده و بهتاخت بهطرف زنگ و پسر قدبلندی که در کنار آب داشت آن را به صدا درمیآورد میرفتند.
هربار که زنگ به صدا درمیآمد همینطور بود.
در خلیج، همه درحالیکه نفسشان بند آمده بود و به دریا خیره شده بودند صف بستند تا نزدیک شدن قایق در غروب آفتاب را تماشا کنند. آنها مانند تیرکهای نامنظم یک حصار کنار هم در انتظار ایستاده بودند. دین مثل یک برج بلند در کنار جینی ایستاده و حالا خم شده بود تا زنگ را بهآرامی روی قلابش بگذارد، سم کوچولو هم کنارش ایستاده بود. ایویِ لاغر طوری با اخم به شلپشلپ آب نگاه میکرد که انگار کار بدی انجام داده بود. آز و جک هم داشتند بههم تنه میزدند. جون، صاف و بلند در یک طرف صف ایستاده و به دریا خیره شده بود، نَت هم با حوصله و درحالیکه کتابی را محکم در دست گرفته بود کنار او ایستاده بود. بعد از او بِن بود که تنها یک سال از جینی کوچکتر و تقریباً همقد او بود و درحالیکه صبورانه به دریا نگاه میکرد لبخند ملایمی هم روی لبهایش بود.
تا پایین خیلی راهه
قیمت اصلی: 850,000 ریال بود.765,000 ریالقیمت فعلی: 765,000 ریال.هیچکس
این روزها هیچکس چیزی را باور نمیکند
و به همین خاطر است آنچه را که میخواهم برایت تعریف کنم به کسی نگفتهام،
راستش، شاید تو هم باور نکنی، فکر کنی که دروغ میگویم یا عقلم را از دست دادهام، ولی این را به تو بگویم که،
این داستان، واقعیست،
برای من اتفاق افتاده. واقعا اتفاق افتاده،
چهجور هم،
اسمم هست
ویل. ویلیام. ویلیام هالومن،
اما دوستان و آشنایان مرا فقط به نام ویل میشناسند،
پس مرا ویل صدا بزن چراکه پس از آنکه به تو گفتم آنچه که قرار است بگویم
یا میخواهی دوستم باشی و یا اصلا دوستم نباشی،
در هر صورت، مرا خواهی شناخت،
ویلیام هستم
برای مادرم و برادرم، شان، هرگاه که میخواست مرا بخنداند،
حالا میگویم ای کاش به لطیفههای مسخرهاش بیشتر میخندیدم
چون پریروز، شان را با تیر زدند. شان را کشتند،
تو را نمیشناسم
کیف کتاب سیمرغ (کودک و مهارت های زندگی)،(30جلدی،گلاسه)
قیمت اصلی: 21,000,000 ریال بود.17,010,000 ریالقیمت فعلی: 17,010,000 ریال.مرداب مرد شکری
قیمت اصلی: 2,200,000 ریال بود.1,782,000 ریالقیمت فعلی: 1,782,000 ریال.پادشاه مارها
قیمت اصلی: 3,100,000 ریال بود.2,511,000 ریالقیمت فعلی: 2,511,000 ریال.دیوارهایی اطراف ما
قیمت اصلی: 2,800,000 ریال بود.2,268,000 ریالقیمت فعلی: 2,268,000 ریال.آن شب گرم، ما دیوانه شدیم؛ جیغ میزدیم، نعره میکشیدیم، فریاد میزدیم. همگی دختر بودیم؛ بعضیهایمان چهارده، پانزده ساله و بعضی دیگر شانزده، هفده ساله. اما وقتی قفل در سلولهای ما باز شدند و دیگر کسی نبود که مانع بیرون آمدن ما شود، مثل مردها نعره میکشیدیم و صدای حیوانات وحشی را از خودمان در میآوردیم.
ما به راهروهای تاریک و مرطوب هجوم آوردیم. لباسهای رنگی را که برایمان در نظر گرفته بودند، درآوردیم. لباس بیشتر ما سبز بود. آنهایی که از نژاد برتر بودند لباس زرد پوشیده بودند و رنگ لباس تازهواردهای بیچاره، نارنجی بود. آنوقت تتوهای عجیب و غریب و ورمکردهمان نمایان شد.
آن بیرون، وقتی آسمان میغرید همهی ما به قسمتهای ای و بی هجوم آوردیم. وقتی آسمان برقی زد، خودمان را به قسمت سی رساندیم. حتی شانسمان را امتحان کردیم و به قسمت دی هم رفتیم؛ بخش سلولهای انفرادی.