نمایش 9 12

او (زن 1)

قیمت اصلی: 1,150,000 ریال بود.قیمت فعلی: 1,092,500 ریال.

او (مرد)

قیمت اصلی: 1,330,000 ریال بود.قیمت فعلی: 1,263,500 ریال.

سرگذشت کندوها

950,000 ریال

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. یک کمندعلی بکی بود، یک باغ داشت. تو باغش هم دوازده تا کندوی عسل داشت. کندوها را سینه‌کش آفتاب، وسط سبزه‌ها و گلها، زیر درختهای سیب و زردآلو، روی سکو کار گذاشته بود و زمستان که می‌شد، جلوی انباری اتاق بالاش را خالی می‌کرد و کندوها را تو درگاهیش می‌چید و سالی پنجاه من عسل می‌فروخت. دیگر نه غصه‌ای داشت، نه دلهره و نه شب بیداری و نه آبیاری و نه لازم بود داسغاله بردارد و صبح تا غروب زیر آفتاب درو کند. درست است که کمندعلی بک مزرعه هم داشت، بستان هم داشت، دو سنگ هم از قنات بالا آسیاب، سهم آباء اجدادیش بود، باغ تو دهش هم از باغهای سوگلی بود -درست است که سالی هفتاد خروار گندم و جو می‌فروخت و پنج خروار کشمش، صیفی کاریش هم از اول تابستان تا وسطهای قوس، خیار و خربزه و کلم و چغندر می‌داد- همه اینها درست؛ اما چیزی که تو همه دهات اطراف مایه اسم و رسم کمندعلی بک بود، همین دوازده تا کندوی عسل بود که نه پولی بالاش داده بود و نه زحمتی پاش کشیده بود. سال می‌آمد و سال می‌رفت و کمندعلی بک یک دفعه کندوها را جابه‌جا می‌کرد و یک دفعه هم کندوهای تازه را که با ترکه‌های انار و تبریزی بافته بود، بغل کندوهای قدیمی می‌گذاشت تا زنبورها که زیاد می‌شوند و جاشان تنگ می‌شود، جا و مکان تازه داشته باشند. دیگر باقیش با خود زنبورها بود که از شب عید تا شب چله می‌آمدند و می‌رفتند و عسل درست می‌کردند. کندو هم نه مثل گندم بود که سن بزند و ملخ بخورد و نه مثل میوه که شته بگیرد و کرم بگذارد. دهاتیهای دیگر هی جان می‌کندند تا یک تخم را ده تخم کنند و شب بیداری می‌کشیدند تا آب صیفی‌کاریشان پس‌و پیش نشود و کمندعلی بک با خیال راحت سبیلهایش را می‌تابید و دم مسجد ده چپق می‌کشید و به همه افاده می‌فروخت.

کنار رود پیدرا نشستم و گریستم

1,600,000 ریال

– گفته بودی یه اتفاق توی این روستا باعث شد مسیر زندگی‌ت عوض بشه.
– فکر کنم این‌طور باشه، اما هنوز مطمئن نیستم. برای همین هم دلم می‌خواست تورو به اینجا بیارم.
– یه آزمایشه یا یه تجربه؟
– نه، می‌شه گفت یه نمایش از باور و تسلیمه که خودش بهم کمک می‌کنه تا بهترین تصمیم رو بگیرم.
– کی کمکت می‌کنه؟
– باکره‌ی مقدس.
باکره! باید متوجه می‌شدم. شگفت‌زده شدم از اینکه می‌دیدم با گذشت سال‌ها، سفرهای دور و دراز، کشف مجهولات و باز شدن افق‌های جدید، هنوز به اعتقادات مذهبی دوران کودکی‌اش پایبند است. لااقل در این خصوص من و دوستانم با گذشت زمان تغییرات زیادی کرده بودیم. دیگر زیر بار سنگین گناه و خطاهایمان زندگی نمی‌کردیم.
– جالبه بعد از این همه ماجراجویی، هنوز ایمان و اعتقاداتت رو حفظ کردی.
– نه حفظ نکردم. یه زمانی همه چیز رو از دست دادم و دوباره به دستشون آوردم.
– اعتقاد به باکره؟ چیزای غیرممکن و خیالی؟ مگه زندگی طبیعی خودت رو نداشتی؟
– بله، یه زندگی با روال کاملا طبیعی. من افراد زیادی از جنس مخالف رو دوست داشتم.
شعله‌های حسادت تمام وجودم را فراگرفتند و از این عکس‌العمل غیرمنتظره در وجودم شگفت‌زده شدم، اما جدال درونی‌ام انگار فروکش کرد و مجالی به آن احساس نداد.
– اما خب چرا اون باکره‌س؟ چرا مریم مقدس رو یه زن معمولی مثل زن‌های دیگه به ما نشون نمی‌دن؟ خیلی دلم می‌خواد بهم یه جواب قانع‌کننده بدی، آخه هروقت موضوع بحث به مسائل جدی کشیده می‌شه، موضوع صحبت رو عوض می‌کنی.
– مریم یه زن معمولی بود؛ این چیزیه که توی کتاب مقدس اومده. عیسی دو برادر دیگه هم داشته. باروری و باکرگی مریم در واقع موهبتی الهی و لطفیه که پروردگار به اون عطا کرده. اون مظهر احساسات و عواطف پاک مادرانه‌ست و جلوه‌ای از صفات معبود. اون خودش یه الهه‌ست.
نحوه‌ی بیانش سنگین بود و من به درستی متوجه منظورش نمی‌شدم.

حرف هایی که کاش می زدم

1,600,000 ریال

همه‌شون ازم می‌پرسن که
خودتُ ده سال دیگه کجا می‌بینی؟
حقیقتاً
نمی‌دونم
چون
یه سال پیش
خودمُ
اینجا نمی‌دیدم.

کتاب مقدس نئون

قیمت اصلی: 800,000 ریال بود.قیمت فعلی: 760,000 ریال.

نمی دونم دارم چه کار می کنم،ولی به درک!

1,200,000 ریال

انرژی‌ای که صرف می‌کنی
برای نگرانی درمورد آینده‌ت
همون انرژی‌ایه که
باید صرف کنی برای انجام
یه کاری توی زمان حالِت.
یه نوعی از خستگی هست
که با خواب برطرف نمی‌شه
از درد روح می‌یاد
که سخت آرزو داره یکی دیگه باشه
خسته شده از اهمیت دادن
به تمام چیزهایی که
برات اهمیتی ندارن.
یه نوع خستگی هست
که نمی‌تونی برطرفش کنی
به‌خورد روحت رفته
و همین‌طور که تو داری
به انجام کارهایی ادامه می‌دی
که فایده‌ای برای روحت ندارن
روحت داره فرسوده و
فرسوده‌تر می‌شه.
باید روزهای بد رو کنار بذاری. روزهایی که روی تخت می‌شینی و آرزو می‌کنی کاش یه جای دیگه بودی، ولی جای دیگه‌ای نیست که دلت بخواد باشی. روزهایی که خلاقیتت می‌خشکه. روزهایی که سعی می‌کنی برنامه بچینی ولی همه‌شون کنسل می‌شن. روزهایی که بقیه دردسترس نیستن و اوضاع بر وفق مرادت پیش نمی‌ره. باید این روزهای بد رو کنار بذاری. روزهای بد میان و می‌رن. مثه بُر زدن ورق می‌مونه. باید بدها رو بذاری کنار تا جا باز بشه و بتونی دوباره خوب‌ها رو سمت خودت بکشونی.»
یه پشیمونی:
نمی‌تونی تصمیم بگیری که چه کاری رو انجام بدی
بخاطر همین آخرسر اصلا هیچ کاری انجام نمی‌دی
نمی‌دونی منتظر چی هستی
پس فقط منتظر یه چیزی می‌مونی
که قرار هم نیست برسه.

سگ ولگرد

950,000 ریال

پات سگ اسکاتلندی اصیل و نازپرورده‌ای است. تشابه زیادی میان چشم‌های او و چشم‌های انسان وجود دارد. پات همچون موجودی که «در ته چشم‌های او یک روح انسانی دیده می‌شود» توصیف شده‌است. او حتی به گوشت‌خواری اجدادش عادت نداشته و بوی شیربرنج و خاطره شیر مادرش را ترجیح می‌دهد. پات دلش برای گرما، آرامش، و امنیت دوران کودکی تنگ شده‌است.
روزی پات به همراه صاحبش برای کاری به شهر ورامین می‌رود. پس از این‌که او بوی سگی ماده را احساس می‌کند به دنبال این سگ ماده رفته و از صاحبش جدا می‌شود. در نهایت پس از ناتوانی در یافتن صاحبش و کتک‌خوردن و شکنجه‌های بسیاری که از جانب مردم به وی روا داشته شده بود، تا جان در بدن داشت به دنبال اتومبیل فردی که به وی کمی غذا داده بود، دویده و در نهایت از فرط خستگی و شکستگی روانش، و همچنین از فرط اذیت و آزار، از پای افتاده و جان می‌دهد. داستان، شرح امیدها و هراس‌های اوست در حالی که قساوت و ظلم بی‌رحمانه‌ای را تحمل می‌کند. در پایان، سه کلاغ برای درآوردن چشم‌های میشی پات بالای سر او پرواز می‌کنند.

مردمان فرودست

قیمت اصلی: 2,250,000 ریال بود.قیمت فعلی: 2,137,500 ریال.