نمایش 9 12

سه بامداد (ادبیات مدرن جهان،چشم و چراغ138)

1,500,000 ریال

پدرم به تنهایی پیانو می‌نواخت. این را حتی به خودم هم اعتراف نمی‌کردم، ولی مغرور و مفتخر بودم. دلم می‌خواست به کسی که در کنارم نشسته بود بگویم آن مرد بلندبالا، لاغراندام و آراسته که پشت پیانو نشسته، پدر من است. وقتی قطعه‌ی آخر را با تمام شور و حالش نواخت و دوباره تکرار کرد و به پایان رساند، صدای کف زدن‌ها و تشویق بلند شد. من هم کف زدم و تشویق کردم، تا جایی که مطمئن بشوم او مرا دیده است، چون فهمیده بودم بین ما سوء تفاهمی وجود دارد و می‌خواستم در آن لحظه پنهان بماند.