(داستان های ترکی استانبولی،قرن 20م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 115 گرم |
---|---|
نویسنده |
یاشار کمال |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
108 |
نوع جلد |
شمیز |
قطع |
رقعی |
بازنویسی |
14030524 |
950,000 ریال
(داستان های ترکی استانبولی،قرن 20م)
چیزی به پایان نیسان نمانده است. کمیسیون شالی جلسه پشت جلسه میگذارد و هنوز حتی به یک زمین هم مجوز کاشت داده نشده است. دکتر «مبارزه با مالاریا» هم مصیبتی همچون رسول افندی است. او هم برای امضا پا پیش نمیگذارد. میترسد.
همۀ شالیکارها شب و روز دور سر رسول افندی میگردند. اما رسول افندی زیر بار نمیرود.
میگوید: «نکنین، روا نیست»، گردن خم میکند و دانههای درشت اشک در چشمانش جمع میشود. میگوید: «نکنین حضرت آقاها. شما خانهای بزرگی هستین. از یکی مثل من چی میخواین؟ من یک سال و نیم به بازنشستگیم مونده. باعث بدبختی زن و بچهم نشین. من رو قاطی این بازی نکنین… .»
طی این مدت شالیکارها آنقدر رسول افندی را تحت فشار گذاشتند تا یک روز، آن آدم صبور و آرام چنان از کوره دررفت که شروع به دادوفریاد کرد: «استعفا میکنم، لعنتیها جونم به لبم رسید، استعفا میکنم، جونم به لبم رسید.»
کمی بعد هم استعفانامه و دلایل استعفایش را مفصل نوشت. درست پنج صفحۀ ماشیننویسیشده. اگر کسی استعفانامه را میخواند، دلش خون میشد. در این برگهها هر آنچه در این پنج ماه جانشینی بر سرش آمده و رنجهایی که کشیده بود، روایت میشد. البته خدا را شکر که بعضی مأموران ژاندارمری و پلیس بهموقع وارد عمل شدند و کسی نتوانست استعفانامه را بخواند.
وزن | 115 گرم |
---|---|
نویسنده |
یاشار کمال |
سال چاپ |
1403 |
تعداد صفحه |
108 |
نوع جلد |
شمیز |
قطع |
رقعی |
بازنویسی |
14030524 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.