(داستانهای فرانسه،قرن 20م،برنده جایزه گنکور رمان اول 2015)
0/5
(0 نظر)
وزن | 165 گرم |
---|---|
نویسنده |
کمال داوود |
سال چاپ |
1402 |
تعداد صفحه |
159 |
نوع جلد |
شمیز |
قطع |
رقعی |
بازنویسی |
14020730 |
1,485,000 ریال
(داستانهای فرانسه،قرن 20م،برنده جایزه گنکور رمان اول 2015)
قبل از اینکه داستان را روایت کنم، خلاصهی آن را برایت میگویم: مردی که نوشتن بلد است عربی را میکشد که آن روز حتّا اسم هم نداشته است ـ انگار وقتی وارد صحنهی نمایش میشده آن را به میخی آویزان کرده است ـ سپس شروع میکند به توضیح دادن که این اتّفاق تقصیر خدایی است که وجود ندارد و او به دلیل آنچه زیرِ نورِ آفتاب فهمیده و به این خاطر که براثر شوری عرق مجبور شده چشمهایش را ببندد این جنایت را مرتکب شده است. در نتیجه قتل، عملی مطلقا بدون کیفر است و دیگر جنایت نیست زیرا بین نیمروز و ساعت چهارده قانونی وجود ندارد؛ بین او و زوج، بین مُرسو و موسی. سپس طی هفتاد سال همه جزئی از این داستان میشوند تا جسم قربانی به سرعت محو و محلهای قتل به موزهای غیرمادی تبدیل شود. مُرسو چه معنایی میدهد؟ «تنها میمیرد»؟ «احمقانه میمیرد»؟ «هرگز نمیر»؟ و آنوقت برادر من هیچ کلمهای در این داستان ندارد. و تو هم مثل همهی بزرگترهایت راه را اشتباه میروی. پوچی یعنی من و برادرم که سنگینی بار آن را یا به دوش کشیدهایم یا در قلب سرزمینمان دفن کردهایم نه دیگری. حرف من را خوب بفهم، من نه از روی غم و غصّه حرف میزنم نه عصبانیت. من حتّا سوگواری هم نمیکنم، فقط… فقط چی؟ نمیدانم. فکر کنم میخواهم عدالت برقرار شود. چنین خواستهای در سن و سال من ممکن است مسخره بهنظر برسد… اما قَسَم میخورم که حقیقت همین است. منظور من عدالت دادگاهها نیست بلکه قصدم تعادل است. و البتّه دلیل دیگری هم دارم: میخواهم دمِ مرگ از دست شبحی که مرا دنبال میکند خلاص شوم. فکر کنم حالا میتوانم حدس بزنم چرا کتابهایی براساس داستانهای واقعی نوشته میشوند. این کتابها نه برای کسب شهرت که برای اینکه نویسندههای آنها بهتر از نظرها ناپدید شوند نوشته میشوند؛ آن هم در حالی که ادعا میکنند از مرکز هستی تغذیه میکنند.
وزن | 165 گرم |
---|---|
نویسنده |
کمال داوود |
سال چاپ |
1402 |
تعداد صفحه |
159 |
نوع جلد |
شمیز |
قطع |
رقعی |
بازنویسی |
14020730 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.