(داستان نویسان ایرانی،قرن 14،صادق هدایت،1281-1330)
0/5
(0 نظر)
وزن | 432 گرم |
---|---|
نویسنده | احمد مدنی |
سال چاپ | 1402 |
تعداد صفحه | 486 |
نوع جلد | شمیز |
قطع | رقعی |
بازنویسی | 14030211 |
4,250,000 ریال
(داستان نویسان ایرانی،قرن 14،صادق هدایت،1281-1330)
صادق با آن چهرۀ سپید و موهای طلایی و چشمان آبیرنگ، کودکی زیبا بود و برادران و خواهرانش همیشه پروانهوار دور او جمع میشدند. صادق نیز مانند برادران و خواهرانش در دامن دایه بزرگ شد و علاوهبر آنکه مدام در آغوش مادر یا این خواهر و آن برادر بود، در بغل دایهاش آرام میگرفت.
صـادق عزیزکردۀ خانواده و در همۀ دورۀ کودکی مایۀ سرگرمی اهل خانه بود و حرکات و گفـتار شیرین و دلچسبش همه را سرگرم میکرد. گذشته از آن دیدن صـادق با آن مـوهای بور و چشـمهای رنگی، برای همۀ اطرافیان خوشایند بود و اگر کسی بغلش میکرد، دیگر نمیخواست وی را بر زمین بگذارد.
صادق در بچگی مدام بلبلزبانی میکرد. اما هرچه بزرگتر میشد، به سکوت راغبتر میگشت. او دو برادر و دو خواهر بزرگتر از خود داشت و کودکی او، شاید به سبب اختلاف سنّی با برادران و خواهرانش، نسبتا در تنهایی و سکوت گذشت. صادق کودکی محجوب بود. وقتی کمی بزرگتر شد، هرگاه از او سؤالی میکردند، سر را به زیر میانداخت و تا گوشهایش قرمز میشد.
در پنجسالگی و خیلی زودتر از معمول و سن خودش، آرامش و سکونی در حرکاتش دیده میشد و رغبت به تنهایی داشت. شیطنتهای بچگانه نداشت، غالبا در خودش فرو میرفت و در خاموشی و بیآزاری، به گوشهای میرفت و از کودکان دیگر کناره میگرفت. گرچه بچۀ آرامی بود، اما گاهی که چیزی او را ناراحت میکرد، عصبانی میشد، سرش را به دیوار میکوبید و به صورت خود چنگ میانداخت، به طوریکه لپهایش خون میافتاد.
وزن | 432 گرم |
---|---|
نویسنده | احمد مدنی |
سال چاپ | 1402 |
تعداد صفحه | 486 |
نوع جلد | شمیز |
قطع | رقعی |
بازنویسی | 14030211 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.