(مجموعه داستان های کوتاه آمریکایی،گردآور:حسن شهباز)
0/5
(0 نظر)
وزن | 320 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | ماری بولته و دیگران |
سال چاپ | 1402 |
تعداد صفحه | 352 |
بازنویسی |
3,250,000 ریال
(مجموعه داستان های کوتاه آمریکایی،گردآور:حسن شهباز)
علاوهبر پدر و مادرم در خانوادۀ ما زن جوان سیاهپوستی هم کار میکرد که اسمش هانا بود که کارش آشپزی و تمیز نگه داشتن خانه بود. علاوهبر اینها یکی از وظایف دیگرش این بود که به ما ترانههای تازه یاد بدهد و در این کار آگی بیشتر از من و فِرِدی موفقیت حاصل کرده بود. ما از موضوع کسادی آمریکا و بیکاری مردم و بیپولی عمومی چیزی نمیدانستیم تا آنکه یک روز سر میز ناهار به این قضیه پی بردیم. پدرم با عصبانیت زیاد و صدایی که مثل صدای مردهها سرد و بیروح بود، به مادرم خبر داد که بالاخره این مصیبت دامنگیر خانوادۀ ما هم شد. گفتن این خبر بد را پدرم اول با افسردگی و گرفتگی زیادی شروع کرد، ولی هر دقیقه عصبانیتش زیادتر شد تا آنجا که هنوز ناهار ما تمام نشده بود که مشتهای گرهکردهاش پیدرپی روی میز میخورد و به حکومت ناسزا میگفت که باعث اصلی این بدبختی و بیچارگی است… من و فِرِدی و آگی از موضوع رکود اقتصادی و کسادی بازار و ایــن حرفها ابدا چیزی جز داد و فریاد پدر نمیفهمیدیم؛ برایاینکه این رکود و کسادی ظاهرا تنها مصیبتی که بر سر ما سه نفر آورده بود این بود که آرامش خانه را به هم زده بود. هر سه ما بیشوکم میفهمیدیم که موضوع بیپولی و بیکاری و فقر در کار است، ولی هیچکس نیامد که اسباببازی ما یا آن مقرری پنج سنت در هفته را که برای خرید آبنبات و آدامس میگرفتیم، از ما بگیرد. هانا مثل همیشه به ما کیک و پودینگ میداد و برنامۀ خوراک ما هم بههیچوجه به هم نخورده بود. تنها حادثهای که در قبال گذشت این روزها برای خانوادۀ ما پیش آمده بود، این بود که مادرم بعدازظهرها برای شرکت در بعضی جلسات میرفت و پدرم هم روزبهروز بد اخلاقتر و عصبانیتر میشد. از این دو موضوع که بگذریم، زندگی ما مثل سابق در نهایت آرامش و آسودگی سپری میشد و روزهای ما با همان کیفیت اولیه، پر از بیم و امید، میگذشت.
وزن | 320 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | ماری بولته و دیگران |
سال چاپ | 1402 |
تعداد صفحه | 352 |
بازنویسی |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.