(نمایشنامه ی روسی،قرن 20م)
0/5
(0 نظر)
وزن | 116 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | میخائیل بولگاکف |
سال چاپ | 1400 |
تعداد صفحه | 98 |
بازنویسی | 14020822 |
750,000 ریال
(نمایشنامه ی روسی،قرن 20م)
تیمافیف باز هم صدا در همون اندازه…
روشنایی تغییر میکند.
-نور لامپ پنجم از بین رفت… چرا نور نیست؟ هیچی نمیفهمم. امتحان میکنیم. (محاسبه میکند.)، زاویه بین جهت محور مثبت… من هیچی نمیفهمم. کسینوس، کسینوس… درسته!
ناگهان از بلندگو راهرو صدای مسرتبخشی به گوش میرسد. «ادامهی پیشخدمتها را بشنوید!» ولی در ادامه از بلندگو صدای ناقوس و موزیکی خشن شنیده میشود.
-من دیگه از این ناقوسها خسته شدم، ایوان! علاوهبراین، حاضرم سر کسی رو که یک همچین دستگاهی درست کرده بکَنم! وقت ندارم! (فریادزنان، به جلو میدود و بلندگو را خاموش میکند. ساکت میشود. به اتاقش بازمیگردد.) کجا بودم؟… کسینوس… آه، نه ایستگاه کنترل! (پنجره را باز میکند، سرش را بیرون میآورد و فریاد میزند.) اولیانا آندریونا! همسر عزیز و قیمتیتون کجاست؟ نمیشنوم! اولیانا آندریونا، مگه نگفتم بلندگو رو قطع کنه. نمیشنوم… گفتم بلندگو رو قطع کنه! بگین تحمل کنه من براش فرستنده نصب میکنم! استرالیا رو هم میگیره! بگو بهش با ایوان گروزنیش من رو کشته! بعد هم چقدر خِرخِر میکنه! بله، بلندگو خِرخِر میکنه! من وقت ندارم! تو سرم همش ناقوس زنگ میزنه. نمیشنوم! خیلهخب. (پنجره را میبندد.) کجا بودم؟… کُسینوس؟… شقیقههام درد میکنن… زینایدا کجاست؟ الان باید چای بخورم. (بهطرف پنجره میرود.) چه آدم عجیبی… با دستکش سیاه… چی میخواد؟ (مینشیند.) نه. یکبار دیگه امتحان میکنم. (دکمههای دستگاه را فشار میدهد، صدای موزونی از دوردست به گوش میرسد و چند لامپ کورسویی میزنند و رنگشان عوض میشود.) کُسینوس و ناقوس… (این را روی کاغذی مینویسد.) کسینوس و ناقوس… و ناقوس… یعنی کسینوس (دهندره میکند.) زنگ میزنه، خِرخِر میکنه… ایستگاه کنترل، موزیک… (آب دهانش روی دستگاه میچکد.)
وزن | 116 گرم |
---|---|
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
نویسنده | میخائیل بولگاکف |
سال چاپ | 1400 |
تعداد صفحه | 98 |
بازنویسی | 14020822 |
هنوز حساب کاربری ندارید؟
ایجاد حساب کاربری
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.